❤ عاشقانه های من ❤
آخرین مطالب
مطالب تصادفی
من علمدارم علمدار
برحسینم یار و غمخوار
تا رسیدم به فرات و بنشستم لب آب
یادم آمد ز کبودی لب طفل رباب
نبود صبر و قرارم
گره افتاده به کارم
نه سری مانده نه دستی
کمرم را تو شکستی
چه بگویم به سکینه چو سراغت گیرد
گر بفهمد تو شدی کشته بدان می میرد
من علمدارم علمدار
برحسینم یار و غمخوار
«احد قدمی» «تا رسیدم به فرات بنشستم لب آب، یادم آمد زکبودی لب طفل رباب»

در مورد من و وبسایت و …
به کانال تلگرامی ما بپیوندید
ورود به سايت
دسته بندی
- انواع متن زیبا (۳۲۷)
- دل نوشته های مجنون (۶)
- متن اهنگ (۹۷)
- متن های قدیمی یا دستهبندی نشده (۳۸۶)
- معرفی نرم افزار (۲)
- نوحه ، مذهبی (۲۳)
آمار وب سایت