توی اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش افرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پری زاده عشق را مه اسا کشیدی
خدارا به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی از عشق پر پرم من
تا گفتم کی هستی؟ توگفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو؟ تو گفتی که دریاب
قسم خودی برماه که عاشق ترینی
توی یک جمع عاشق تو صادقترینی
همان لحظه ابری رخ ماه رو اشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
دران درگه عشق چه مهتاج نشستم
توی هر شام مهتاب به یادت شکستم
تواز این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشق را به سر داری یا نه
هنوز هم توی شبهات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری

سلااااااااااااام
خدا بگم چیکارت کنه با این وبلاگت
خیلی زشته ….نه باو خیلیم هم خوجله ایشاله موفق باشی منم ارینا به دل نگیر
سلام خوش اومدی
میدونم کدوم دیونه ایی
- انواع متن زیبا (۳۲۷)
- دل نوشته های مجنون (۶)
- متن اهنگ (۹۷)
- متن های قدیمی یا دستهبندی نشده (۳۸۶)
- معرفی نرم افزار (۲)
- نوحه ، مذهبی (۲۳)